دانه های انار پخش می شود توی سینی.

حاج میثم می خواند 

هی می خواند

هی از جاده نجف تا کربلا می گوید 

هی از موکب می گوید 

بعدش من حتی سرم را بلند نمی کنم تا پخش زنده پیاده روی ها را ببینم

میخواهم تند تند انارهارا بخورم تا تصاویر پیاده روی را نبینم

تا خودم را گول بزنم که مثلا نفهمیدم که جاماندم 

که طلبیده نشدم

 که بغض لعنتی نفسم را بند اورده

انار را پرت می کنم و یک دل سیر هق هق می کنم

زانوهایم را مثل کودکی بی پناه جمع می کنم

سرم را روی زانوهایم  می گذارم ، چشمهایم را می بندم  و میروم به پنج سال پیش

برمی گردم به شب اول پیاده روی به عمود ٣٠٠ به گمانم 

ساعت از دو نیمه شب گذشته 

سرما مغز استخوانمان را می سوزاند نمی دانم اتش از کجا پیدا شد با بچه ها دور اتش نشسته ایم که صدای حاج محمود کریمی می اید از کدام اسپیکر از کدام گوشی موبایل ،نمی دانم.

  :بالا بلند بابا گیسو کمند بابا پاشو ببین تو این غریبی دل به کی ببنده بابا 

ناخوداگاه این بند  را همه با هم میخوانیم

 اصلا انگار همه می رویم به درخیمه

 همه جوانان بنی هاشم می شویم

باید علی را بر در خیمه رسانیم

باید به مادرش بگوییم نیاید تا بوریا را نبیند تا قد خمیده حسین را نبیند تا نشنود علی الدنیا بعدک العفا

دستم را می بُرم

دانه های انار  پخش می شود توی سینی

اشک ها می دوند در سرازیری گونه ها و گردنم خیس میشود

گردنم میسوزد انگار

صدای فواره خون از قتله گاه می آید

از حنجری که بریده شد

از استخوانی که شکسته شد

از سلیمان زمانی که نه انگشت داشت و نه انگشتر

نقسم بند می آید

ارباب

این چه کربلا امدنی بود که خانه خرابم کرد که روسیاهی مان مهر بر پیشانیِ مان شده 

که اگر به زودی دعوتمان نکنی چه خاکی یر سر کنیم



پ.ن١؛

داد مظلومی تو مُلک جهان را پُر کرد/عالمی نیست که با یاد غمت دَرهم نیست


پ.ن٢:

جا مانده ایم حوصله ی شرح قصّه نیست/تریت بیاورید که خاکی به سر کنیم


پ.ن٣:


اخر از باب الجوادت کربلایی می شوم.

 




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدیریت دولتی مطالب آموزشی سئو سایت درب آکاردئونی | حفاظ شاخ گوزنی | حفاظ پنجره خبر خوووووووووب amoozesh امتداد زندگی انشاگرام The New Type Epoxy Grout سايبان فول باکس